سفارش تبلیغ
صبا ویژن


عطر نرگس

 دیشب آسمان دل گیربود...خواست گریه کند اما نسیم صورتش رانوازش کردودلداریش داد...باموسیقی باد من وآسمان دل به دریا سپردیم

وچشم به طلوع زیبای خورشید دوختیم...خورشیدباچشمهایی خواب آلود از پشت کوه های سربه فلک کشیده بیرون آمد....

خواستم سکوتم را با آسمان شب بشکنم و چیزی بگویم اماخبری از دل اندوهگین شب نبود... آسمان باخورشید تزیین شده بود.

پرندگان بالهایشان راباز کرده بودند تا درآسمان اوج بگیرند...همه بیدارشده بودند :درختان با تکان دادن شاخه هایشان خستگی

یک شب طولانی را ازتن به درمی کردند...و آب رودخانه ها با نوازش باد جریان  می گرفتند....

دراین هنگام به این فکربودم که آسمان شب چقدر تنها و غریب است...آیا داشتن یک ماه پرنور ومهربان می تواندخوشحالش کند؟

خورشیدخوابالو،دوباره می ره که بخوابه...حالا آسمون دوباره برام یه سبد ستاره میاره...باخودگفتم دل غمگین شب وشادکنم،

پس گفتم: ای آسمان شب،توکسی رانداری که شبها همدمت باشد؟؟؟

آهی کشید وچنان رعدوبرقی زدکه ازجا پریدم...گفت:چه کسی طاقت این دل سیاه مرا دارد؟؟؟ مهتاب خانم بعضی شبها می نشست کنار

ستاره ها ...ازآدمهای روی زمین گرفته تا موجودات فضایی وساکنین سیارات دیگه براشون قصه می گفت.

تااینکه یک شب سردوغمگین دیگه مهتاب خانم به آسمون دل من سری نزد....ستاره ها ی من همه خاموش شدند دیگر کسی حرفی نزد.

سری ازروی تأسف تکان داده و گفتم:واقعا متأسفم.ولی نگران نباش من ما هی را می شناسم که، با درد تنهایی و غربت آشناست

بدان که هیچ وقت تنهایت نمی گذارد....پرنورتراز خورشیدومهربان ترازآن مهتاب خانمی است که برایم گفتی..

دل من ازتو سیاه تر بود ولی با آمدنش فضای قلب خسته ام را روشن کرد....اوخواهد آمد،مهدی(عج) را می گویم...برای آمدنش دعا کنید

 

که اوخواهد آمدوآسمان شب دیگر تنها نخواهد ماند....گل تقدیم شما


نوشته شده در پنج شنبه 91/3/25ساعت 4:25 عصر توسط منتظر مهدی(عج) نظرات ( ) |


Design By : Pichak